۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۰, جمعه

موقعیت جنبشِ کارگری در اوّل ماه مه - شباهنگ راد





موقعیت جنبشِ کارگری در اوّل ماه مه

28 آوریل 2016

شباهنگ راد   

جهان غرق در بُحران اقتصادی، جنگ و بی عدالتی، نابرابری و تعرض به پائین ترین معیشت زندگی میلیاردها کارگر و توده های محروم است. اقتصادِ گندیدۀ سرمایه داری، دمار از روزگارِ طبقۀ کارگر را در آورده و مجالی برای زندگی بخور و نمیرشان نه گذاشته است. میدانِ دست درازی به جان و مال کارگرانِ جوامع سرشار از ثروت و منابع طبیعی، پایانی نداردُ، یکی پس از دیگری، در صفِ غارتِ بیش از این و نابودی ست. میلیون ها کارگر و تودۀ دربند، با انبانی از درد و رنج، و با کوله باری از آیندۀ نامعلوم، دارند از موطن خود رانده می شوند تا جهانِ سرمایه، امن تر گردد!

نگاه و مطالعه به تصاویر و اخبارِ نیمه مخابره و سانسور شده از جانب بلندگوها و ارتباطات جمعی امپریالیستی، برای هر انسان آزادیخواه و کمونیستی، آزار دهنده و غم انگیز است. ساختمانِ نرمال و طبیعی جهان، و همچنین زندگی انسان ها را زیر و رو نموده اند، تا مبادا ترم های انسانی و سالم، جایگزین روابط و مناسبات تخریبی و دغل بازی های حاکمان گردد. در حقیقت جهان کنونی، در قلمرو فکری – کرداری سرمایه داران استُ، طبعاً و تاریخاً، تنها آرمانِ طبقۀ کارگر است که، پاسخگوی اوضاعِ در هم ریختۀ بشریت می باشد. به همین دلیلُ همزمان، با فرا رسیدن اوّل ماه مه – روز جهانی کارگر -، ضمن گرامیداشت این روز بزرگ تاریخی، و متعاقیاً خارج از توضیح و علل چندین بارۀ پیدایش تاریخی اوّل ماه مه، لازم است تا مختصراً، نگاهی به موقعیتِ فعلی جامعۀ کارگری انداخته شود و عملاً به این سئوالِ در پس پرده، پاسُخ داده شود، که طبقۀ کارگرُ، آنهم به عنوان، یگانه طبقۀ تا به آخر انقلابی، چگونه و در بستر کدامین شکل از مبارزه و سازمان، قادر خواهد گردید، از چنگالِ دم و دستگاه های سوددۀ سرمایه، و همچنین از تحمیل سیاست های ضد کارگری حاکمان خلاصی یابد و پرچم دنیای سراسر آزادی و محترم شمردن به حقوق انسانی را برافرازد؟

مضافاً تکرار این موضوع بی مناسبت نیست، که اگر چه طبقۀ سرمایه داری، غرق در بُحران است، امّاُ، به موازات آن طبقۀ کارگر هم، در چنبرۀ پراکندگی، ندانم کاری و در بُحران معیشتی – سیاسی ست؛ بُحرانی که علل اصلی آن به یورش بی وقفه و بی رحمانۀ طبقۀ سرمایه داری به دسترنج کارگران بر می گردد. در حقیقت سرمایه از آغاز و بویژه در این چندین دهه، بمنظور پاسخگوئی به بُحران ناعلاج اش، حملات سازمانیافته و وسیعی را به طبقۀ کارگر سرتاسر دنیا سازمان داده استُ، دارد، دستآوردهای مبارزاتی طبقۀ کارگر را یکی پس از دیگری، محدود و لگدمال می کند. متأسفانه جهانِ کارگری، در چنین موقعیتِ وخیم و آزار دهنده ای قرار گرفته است. همه جا طبقۀ کارگر در لبۀ تیز حمله و استثمار بی رویۀ سرمایه است و همه جا طبقۀ کارگر، برای بازستانی مطالبات اولیه اش، علیۀ کارفرمایان و صاحبان تولیدی بپاخاسته است و خواهان بر چیدن مناسبات بناحقِ سرمایه داران می باشد. اعتراضات گستردۀ هزاران کارگر ارتباطات «ورایزن» امریکا علیۀ تبعیضات کاری و نابرابری ها، و همچنین اعتراض هزاران کارگر در نیویورک، لس آنجلس، شیکاگو، میامی و دیگر شهرهای امریکا نسبت به پایین بودن دستمزدها؛ اعتراض کارگران «معدن شهر زونگول داک» ترکیه به همراه خانواده های شان بدلیل عدم پرداخت دستمزدهای شان توسط کارفرمایان؛ اعتراضات کارگران فرانسه پیرامون اصلاح قانون کار؛ اعتصاب کارگران حمل و نقل ایتالیا نسبت به تغییر قوانین کاری؛ اعتراضات متعدد معلمان، پرستاران، کارگران حمل و نقلُ، اعتصابات چندین بارۀ سراسری پزشکان انگلستان نسبت به سیاست های ظالمانانۀ جدیدِ کاری؛ اعلان اعتصاب بی پایانِ کارگران «صعنت نفت» کویت به طرح دولت در خصوص کاهش دستمزدهای شان، و همچنین تجمعات، اعتراضات و اعتصابات کارگری در دیگر شهرها و کشورهای جهان، از زمره حقایقِ مبارزاتی – اعتراضی ست که دنیای انسانی با آنها رو در روست.

حقیقتاً که دنیای زیر سلطۀ سرمایه، در هم ریخته، و پُر آشوب است و پُر واضح است که نه تنها چنین وضعیتی، خواست میلیون ها کارگر جهان نیست، بلکه کاملاً در تخالف با منفعت میلیاردها تودۀ دردمند می باشد.  چندین دهه است که سرمایه داران، زندگیِ جامعۀ کارگری – توده ای را در دایره و در باریکۀ نابودی قرار داده اندُ، مردم و بویژه طبقۀ کارگر را، در تهیۀ نان شب شان، باز داشته اند. در چنین مناسبات و سیستمی حقوق کارگر را نمی دهند؛ از کار بیکارش می سازند؛ قراردادهای اش را یک طرفه فسخ می کنند؛ ابزارهای ایمنی کاری را از کارگران سلب می کنندُ، بر ضریبِ حوادث و صدمات شان می افزایند؛ فشار مضاف بر زنانِ کارگر وارد می کنندُ، کودکان را به کار اجباری و طاقت فرسا وادار می سازند تا ماشین های سوددۀ سرمایه، از حرکت و از سرعت اش باز نه ماند. حاکمان کوچه پس کوچه های جهان را، مملو از بی خانمان ها نموده اندُ، میلیون ها انسانِ تحصیل کرده و فوق لیسانیس و دکترا، در خیابان ها و سرگردان، در جویای کارند. مضافاً اینکه ناامنی شغلی و یا بی رونقی کسب و کار، دامان تمامی صنوف را در بر گرفته استُ، به جرأت می توان گفت که به همان میزانی، فقر و نداری سازندگان اصلی جوامع بشری روبه بالاست، به میزانی وسیع تر از آن، سرمایه های استثمارگران و صاحبان تولیدی روبه افزایش است. تهاجم و اوضاعی که جهانی ست و بی گمان، هدف و مقصود حاکمان، چیزی جز پیگیری وضعیت اسفبار، یعنی در تنگنا قرار دادن هر چه بیشتر زندگی کارگران و زحمت کشان و همچنین سوداندوزی و انباشت هر چه بیشتر سرمایه به جیبِ خودی های شان نیست. سرمایه علاجی برای اوضاعِ وخیمِ زندگی کارگران نداردُ، متأسفانه کارگر، علیرغم اعتراضات گسترده و مبارزۀ بی وقفه با کارفرمایان و صاحبان تولیدی، همچنان در موقعیت تدافعی و در موقعیتِ تحمل ضربات بیش از این، از جانب حاکمان و ارگان های وابسته به طبقۀ سرمایه داری ست؛ موقعیتی که کارگران ایران هم، به اشکال و در ابعادی وخیم تر، با آن ها رو در رو می باشند.

بطور نمونه یکی از مشکلات اساسی و روزمرۀ طبقۀ کارگر ایران، مبارزه برای دستیابی به حقوق های معوقۀشان می باشدُ، بنابه گزارشات ارائه شده از جانب ارگان های تبلیغی نظام جمهوری اسلامی، کارگرانِ «کشت و صنعت مهاباد» برای چندمین بار در مقابل فرمانداری این شهر دست به اعتراض زدند؛ کارخانه «لاستیک سازی خوزستان» در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات و اخراج همکاران شان همچنان در اعتصاب به سر می برند؛ عدم دریافت حقوق یکسالۀ کارگران «سدید ریخته گر» و اخراج ده ها تن و آنهم پس از 18 سال سابقۀ کاری و به بهانۀ عدم نیاز کارفرمایان به کار آنان؛ متعاقباً بیکار شدن بیش از 1200 کارگر «نساجی مشهد»؛ و تجمع 800 کارگر «معادن مس شهر بابک» نسبت به شرایط نابرابر و عدم پرداخت دستمزدهای شان از جانب کارفرمایان؛ دستگیری بیش از 20 کارگر «مس خاتون آباد» به دلیل شرکت در تجمعات صنفی؛ مرگ نزدیک به 300 کارگر در اثر حوادث کاری و آنهم طی 8 ماه در تهران و غیره، را می بایست از زمره مصائب و معضلاتی به حساب آورد که طبقۀ کارگر ایران، و آنهم در زیر سلطۀ نظام خشن و وابستۀ جمهوری اسلامی با آنها دست به گریبان اند.

ناگفته نماند که موارد فوق، از جمله تک نمونه ها، از اعتراضات، اعتصابات و هزینه پردازی هایی ست که در مقابلِ جهانِ کارگری قرار گرفته استُ، در چنین چهارچوبه ای، کنش و واکشن های اعتراضی – مبارزانی ای را می توان، در کنارِ دیگر مصائب و معضلات دست ساز سرمایه داران ردیف نمود و نشان داد، که دنیا در اثر زیاده خواهی های طبقات حاکمه، در حال ترکیدن است؛ دنیائی که در آن تفاوت و شکاف های طبقاتی، دارد روز به روز پُر رنگ و پُر رنگ تر می شود.

کارگر در درونِ کارخانه ها تولید می کند و جان می دادُ، در مقابل، طبقۀ سرمایه داری بهمراه ارگان های ریز و درشت اش، دارند سود می برندُ، بر سرمایه های شان می افزایند. جانیان بشریت دارند با دستگیری و با شکنجۀ فعالین کارگری مانع هرگونه تحرک اعتراضی در میادین تولیدی می گردند؛ امّاُ علیرغم چنین وضعیت ناهنجار و خفقاق آوری، طبقۀ کارگر سر زنده است و دارد بمنظور دستیابی به حقوق پایمال شده اش، کارفرمایان را در درونِ کارخانه ها به چالش می کشد؛ چالشی که متأسفانه کمتر می توان، نماد پیروزی و کسب مطالبات اولیۀشانرا مشاهده نمود؛ کمتر می توان شاهدِ بازستانی حقوق های ناچیزشان از صاحبان تولیدی بود؛ کمتر می توان نشانه های چندی را، پیرامون بهتر شدن زندگی کارگران و بویژه در این چندین دهه و آنهم در دنیای سرمایه داری ردیف نمود. کمترین شک و تردیدی در آن نیست که ذات سرمایه، در چپاول و در بالا کشیدن اموال ناچیز کارگران است و کمترین اعتقاد و باوری، به مزد مکفی در ازای کار، و یا منطبق با تورم جامعه ندارد؛ به این دلیل که فطرت سرمایه، در انباشت و سود هر چه بیشتر استُ، کاری به نداری و به چگونگی زندگی کارگران ندارد؛ به این دلیل که وظیفه اش، استثمار و نیروی کار ارزان کارگران، استُ، پُر واضح است که، زمانی می توان، مسیر و گردونۀ فعلی را بر گرداند، و سُخن از چشم اندازهای زندگیِ بهتر کارگران را به میان آورد، که نیروها و سازمان های مدعی رهائی طبقۀ کارگر، در تقابل با طبقۀ حاکمه، به صف شوندُ، نظام را به مصافِ عملی به طلبند؛ زمانی می توان سرمایه را از تعرض به پائین ترین حقوقِ کارگران بازداشت که نیروهای مدافع جنبش کارگری، در پیشاپیش مبارزات کارگران قرار گیرند و نظام های سرمایه داری را در تحقق سیاست های ضد کارگری شان باز دارند. تنها در بستر چنین فعالیت ها و دخالت گری های مبارزاتی – عملی ست که طبقۀ کارگر قادر خواهد گردید، از زندگی نکبت بار تحمیلی سرمایه داران خلاصی یابد. به بیانی روشن ترُ، بر خلاف بعضاً نظرات رایج و انحرافی، و همچنین بنابه ادله های تاریخی، تغییرِ زندگی و خروج طبقۀ کارگر از وضعیت ناهنجار کنونی، بر گُرده و در گروِ، عروج سازمانِ عمل گرای کمونیستی ست؛ سازمان کمونیستی که آمادۀ انقلاب است و همزمان با جنگ رو در رو با طبقۀ حاکمه، اعتراضات و مبارزات کارگری را حول سیاست ها و تاکتیک های صحیح، سمت و سو داده و گام به گام، زمینه های تشکلِ یابی کارگریِ متناسب با قانونمندی های حاکم بر جامعه را، فراهم می کند.

خلاصه اینکه، بنابه شواهدِ ایستا و بی ثمر جنبش کارگری، و بنابه وجود شرایط عینی انقلاب، و همچنین بنابه وجود هزاران اعتراضات کارگری در سرتاسر جهان و بویژه ایران، می توانُ، به جرأت بر این امر تاکید ورزید که، هم زمینه های مادی – عملی بمنظور کسب حقوق پایمال شدۀ کارگران، و هم پیش شرط های اتحادِ بخش های متفاوت تولیدی – مردمی در درونِ کارخانه ها و جامعه، آماده است؛ خلاء اصلیِ در میادین تولیدی و همچنین در درون جامعه، در فقدان حضور و در عدم آمادگی نیروها و سازمان های مدافع رهائی کارگران از زیر یوغ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی ستُ، بالطبع، تا زمانی که جامعه، شاهد بالا و بر آمدن نیرو و سازمانِ کمونیستی جدی نباشد، طبقۀ سرمایه داری، بر تعرض خود علیۀ کارگران و دیگر توده های ستم دیده افزوده و فضای جامعه را، تنگ تر و تنگ تر خواهد نمود. باشد تا اوّل ماه مه، روز جهانی کارگر امسال را، به نگاهی دگرگونه، یعنی به نگاهی برای انجام تحرکی تازه تر و منطبق با نیازمندی های عملی طبقۀ کارگر ایران، مبدل ساخت؛ نگاه و تحرکی که بنابه تجارب تاریخی، چاره سازِ دردهای بی شمار کارگران، و همچنین کاشتن زخمی عمیق و ناعلاج، در دلِ سردمداران وابستۀ نظام جمهوری اسلامی ست.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۶, دوشنبه

لنین: اول ماه مه - ترجمه : صبا راهی

لنین: اول ماه مه 

آوریل ١٩٠٤


رفقای کارگر !

اول ماه مه در راه است، روزی که کارگران تمام سرزمین ها بیداری شدن شان را برای تشکیل یک زندگی طبقاتی، همبستگی آنها در جهت مبارزه بر علیه تمامی اجبارها و تهدیدها و بیداد و ستم انسان بر انسان، مبارزه برای رهایی میلیون ها زحمتکشان سخت کوش از گرسنگی، فقر، و تحقیر را جشن میگیرند. در این نبرد عظیم دو جهان در مقابل یکدیگر می ایستند: یکی جهانِ سرمایه ودیگری جهانِ کار، یکی جهانِ استثمار و بردگی و دیگری جهانِ آزادی و برادری.

در یک سو مُشتی از ثروتمندان خون آشام ایستاده اند. آنها کارخانه ها و تولیدی ها، ابزار آلات و لوازمات ماشینی را به کنترل و تملک خود در آورده اند، میلیونها هکتار از زمین و پول های هنگفت را تبدیل به املاک خصوصی خود تبدیل نموده اند. آنان از دولت و ارتش نوکرانی برای خویش درست نموده اند، سگ هایی تعلیم دیده وفادار نسبت به دارایی که آنان تلنبار کرده اند.

در سوی دیگر میلیون ها نفر از ثروت محروم شدگان قرار دارند. کسانی که مجبورشان کرده اند تا به افراد ثروتمند برای اجازه کار التماس کنند تا که برایشان کار کنند. با کارشان آنها تمام ثروت ها را خلق میکنند؛ در حالیکه خودسان در تمام طول عمرشان مجبورند برای یک تکه نان خشک مشقت بکشند، برای اینکه کاری به آنها داده شود مثل صدقه  گرفتن باید التماس کنند، عصاره جانشان بوسیله کار پرزحمت کمر شکن کشیده شود، و در کلبه های محقر در روستاها یا در انبار زمین ساختمان ها و اتاق های زیر شیروانی در شهرهای بزرگ گرسنگی بکشند.

اما امروز این زحمتکشان محروم شده از ثروت به ثروتمندان و استثمارکنندگان اعلان جنگ داده اند. کارگران تمام سرزمین ها برای رهایی کار از دستمزد بردگی، از فقر و فقدان می رزمند. آنان برای رسیدن به یک سیستم اجتماعی یی نبرد میکنند که در آن ثروت خلق شده بوسیله کار مشترک در جهت منافع نه یک مشت افراد ثروتمند ، بلکه در راستای منافع تمامی آنانی که کار میکنند صرف شود. آنان میخواهند کارخانه ها، کارگاه های تولیدی، ابزار و ماشین آلات کار، دارایی های مشترک تمام زحمتکشان باشند. آنان میخواهند از طبقه بندی شدن به فقیر و ثروتمند خلاص شوند، میخواهند ثمره کار به جیب خود کارگران برود، و تمام دست آوردهای فکری بشر، تمام توسعه ها در جهت شیوه های کار کردن، برای ارتقاء تعداد کثیری از انسان هایی که کار میکننند باشد، و نه بعنوان روش هایی برای ستم بر آنان مورد استفاده قرار گیرند.

پیکار عظیم کار علیه سرمایه برای تمام کارگران کشورها هزینه هایی به بهای فداکاری های شجاعانه در این مسیر در برداشته است. آنان بابت برخوداری از حقِ یک زندگی بهتر و آزادی واقعی رودهایی از روان ساخته اند. آنانی که برای پیشبرد جنبش کارگری مبارزه میکنند توسط دولتها در معرض خطرِ آزارو اذیت، و شکنجه آشکار نشده قرار گرفتند. اما با وجود تمام آزار و شکنجه ها همبستگی کارگران جهان در حال رشد و قدرتمند شدن است. کارگران در احزاب سوسیالیستی هرچه بیشتر دوستانه با هم متحد میشوند، هواداران این احزاب متشکل در حال ارتقاء به میلیونها نفر میباشند که با استواری، قدم به قدم، در جهت پیروزی کامل بر طبقه سرمایه دار استثمار کننده جنبش کارگری را به جلو میبرند.

پرولتاریای روسیه ، نیز، برای داشتن یک زندگی بهتر بیدار گردیده است. آن نیز به پیکار عظیم پیوسته است. گذشت آن روزهایی که کارگر ما مطیع وار برده میشدند، نه راه گریزی از وضعیتی که هر گونه آزادی عمل در آن سلب شده بود و تمام حرکاتش تحت کنترل بود میدید، نه سوسویی از روشنایی در زندگی تلخ خود. سوسیالیسم به او راه برون رفت را نشان داد، هزاران هزار مبارز برای گرفتن پرچم های سرخ هجوم آورده اند، درست مثل ستاره راهنمای مسیر راه. اعتصاب به کارگران قدرت اتحاد را نشان داده است، به آنها آموخته است که حمله را با حمله پاسخ دهند، ثابت کرده است چگونه یک تشکلِ کارگری سازمان یافته می تواند برای سرمایه ترسناک باشد. کارگران مشاهده نموده اند که از قَبَل کار آنان است که سرمایه داران و دولتها  زنده هستند و فربه میشوند. کارگران با روحیه ایی که از مبارزه متحدانه کسب نموده اند آتش خشم شان شعله ور شده، با الهام گرفتن برای آزادی و برای سوسیالیسم. کارگران تشخیص داده اند که حکومت مطلق امپراطوری تزار چه حکومت تاریک و مخوفی از زورگویی مطلق است. کارگران برای مبارزه طبقاتی شان نیاز به آزادی دارند، اما دولت تزار دست و پای آنها را می بندد. کارگران به آزادی برای تشکیل جلسات گروهی، به آزادی برای سازماندهی تشکل شان، به آزادی برای درج روزنامه ها و کتاب ها دارند، اما دولت تزار با گیرانداختن آنها، زندانی کردنی آنها، و با زور سرنیزه، هر گونه تلاش برای آزادی را در هم میشکند. فریادِ " مرگ بر حکومت مطلقه!" هر نقطه از روسیه را در نوردیده، اغلب در خیابانها بیشتر و بیشتر ، و در گردهم آیی های عظیم کارگران نیز شنیده شده است. تابستان گذشته دهها هزار نفر از کارگران در جنوب روسیه برای نبرد برای یک زندگی بهتر ، برای رها شدن از ظلم و ستم اعمال شده از جانب پلیس به پاخاست. بورژازی(سرمایه داری) و دولت از دیدن ارتش سرسخت کارگران که در یک اعتصاب که زندگی صنعتی در شهرهای بزرگ را متوقف ساخت برخود لرزید. گروه های مبارز جنبش کارگری مورد اصابت گلوله های سربازهایی که حکومت تزار برای مقابله با دشمن داخلی گسیل داشته بود قرار گرفتند و کشته شدند.

اما نیرویی که بتواند این دشمن داخلی که طبقه حاکم و دولت تنها با نیروی کار آن  زنده هستند را شکست دهد وجود ندارد. هیچ نیرویی بر روی کره زمین که بتواند میلیونها کارگر را شکست دهد وجود ندارد، کارگرانی که بیشتر و بیشتر رشد آگاهی طبقاتی کسب نموده و بیشتر و بیشتر متحد وسازمانیافته میشوند. هر  شکستی که کارگران به طبقه حاکم و دولت تحمیل کنند نیروهای مبارز بیشتری را جذب  جنبش نموده،  جمعیت وسیع تری را به روی زندگی جدید بیدار نموده و آنان را آماده مبارزه ات تازه نفس می نمایند.

و رویدادهایی که در حال حاضر در حال روسیه از سر میگذراند بشکلی هستند که این بیداری ی خیل عظیم کارگر را ملزم به حتی سریع تر و گسترده تر شدن آن می نماید، و ما بایستی بیشترین تلاشهای ممکن را برای متحد ساختن صفوف طبقه کارگر بکار برده و حتی آن را برای مبارزه یی مصمم تر آماده نماییم. این نبرد حتی سبب میگردد تا عقب مانده ترین بخشهای طبقه کارگر نسبت به مسایل و رویدادهای سیاسی جاری علاقه مند واکنش نشان دهد. این نبرد حتی روشن تر و شفاف تر بطور کامل گندیدگی فرامین حکومت مطلقه، جنایتکار بودن پلیس بطور کامل و باند مافیایی دستگاه قضایی که برای روسیه تصمصم گیری میکند را به نمایش در میاورد. مردم ما در منزل(روسیه) از سرما و گرسنگی میلرزند – در حالیکه آنان را به یک جنگ بی معنا و ویرانگر برای متحدان خاکهایی که در فرسنگهای دور قرار دارند و توسط نژادهای خارجی در آنجا زندگی میکنند، کشانده اند. مردم ما در ریر فشارهای بردگی سیاسی لِه شده اند – در حالیکه دارند آنانرا به یک جنگ که هدفش برده ساختن سایر مردم میباشد، می کشانند. مردم ما خواهان یک دگرگونی در تصمیم گیری ها در منزل(روسیه) هستند _  درحالیکه چنین خواسته شده که توجه آنها بوسیله غرش سلاح های کشتار جمعی به طرف دیگر دنیا برگردانده شود. اما دولت تزار در قُمار خود ، در برباد دادن جنایتکارانه ثروت ملت و  روانه کردن مردان جوان برای کشته شدن در کناره های اقیانوس پاسیفیک، راه دور رفته است. هر جنگی روی مردم فشار وارد میکند، و جنگِ سخت علیه ژاپن تحصیل کرده و آزاد یک فشار رعب آور برای مردم روسیه است. و این فشار در یک زمان به مردم وارد میشود که بنای پلیس استبداد در حال حاضر در زیر منفجر شدن آگاهی طبقه کارگر با ترس و لرز شروع به رفتن از این سو به آن سو نموده است. این جنگ تمام نقاط ضعف دولت را عریان نموده است، این جنگ تمام  لباسهای مبدلی که این دولت می پوشیده تا شناخته نشود را پاره میکند، این جنگ تمام بوی تعفن داخلی را  افشا میکند؛ این جنگ دیوانگی محض حکومت مطلقه تزار را برای همه آشکار نموده و برای هر فرد سکرات مرگ روسیه ی قدیم را به نمایش میگذارد، روسیه جایی که مردم  حق انتخاب آزاد را ندارند، به رسمیت شناخته نشدند، و روحیه آنها تضعیف گردیده، روسیه یی که هنوز در آن زارع بر زمین و فقیر در کنترل پلیس دولت قرار دارد.

روسیه قدیم در حال مُردن است، یک روسیه آزاد دارد میآید تا جای آنرا بگیرد. نیروهای سیاه که ازحکومت مطلقه تزار محافظت میکنند در حال غرق شدن هستند. اما تنها آگاهی مبارزه طبقاتی و سازمان یافتگی طبقه گارگر میتواند مرگ آنان را حتمی سازد. تنها آگاهی مبارزه طبقاتی و سازمان یافتگی طبقه کارگر میتواند پیروزی ی آزادی ی واقعی، نه آزادی ی تقلبی، را برای مردم کسب نماید. تنها طبقه آگاه و سازمان بافته کارگر میتواند هر گونه سعی برای فریب دادن مردم، به قصد محدود نمودن حقوق شان، و تبدیل نمودن مردم بعنوان تنها یک وسیله در دست بورژازی(سرمایه داری) را در نطفه خفه کند.

رفقای کارگر! به ما اجازه دهید با انرژی ی دوچندان شده برای نبردِ قطعی که دَم دست ماست آماده شویم. اجازه دهید صفوف طبقه کارگر سوسیال دموکرات هر چه منسجم تر بهم نزدیک شوند. بگذارید پیام شان هر چه وسیع تر در دشت و صحرا منعکس گردد! بگذارید کمپین خواسته های کارگران همیشه شجاعانه تر ادامه یابد. بگذارید پایکوبی ی روز اول ماه می هزاران مبارز تازه نفس به جنبش ما را تسخیر باشد و نیروهای ما را برای نبرد عظیم برای آزادی تمام مردم، برای آزاد ساختن تمام کسانی که زحمت میکشند از یوغ سرمایه افزون نماید!

زنده باد هشت ساعت در روز!
زنده باد انقلاب سوسیال دموکراسی جهانی
مرگ بر حکومت  مطلقه جنایتکار و غارتگر تزار
لینک متن به انگلیسی

ترجمه شده از انگلیسی به فارسی: صبا راهی














۱۳۹۵ فروردین ۲۸, شنبه

اظهار نظر در مورد خبر تصمیم دولت نروژ درموردپناهندگان سیاسی - صبا راهی




 

اظهار نظر در مورد خبر تصمیم دولت نروژ درموردپناهندگان سیاسی

صبا راهی

خبر تصمیم دولت نروژ:

وزارت دادگستری دولت جدید نروژ تصمیم گرفته که دستورالعمل هایی در رابطه با پس گرفتن پناهندگی از پناهنده هایی که بعد از پناهندگی گرفتن به کشور خود برای تعطیلات و یا دیدار باز میگردند تصویب کند.
آنها معتقد هستند که این نوع سفر ها بر خلاف قوانین و مصوبات پناهندگی است و سفر های اینچنینی سو استفاده از حقوق و مزایا ی پناهندگی و نشان دهنده داشتن یک پناهندگی غیر حقیقی است و به همین دلیل مهم است که واکنش آشکاری در این رابطه با این نوع پناهنده ها انجام بشود.
خبر بالا از سایت احترام و آزادی گرفته شده است

اظهار نظر در مورد خبر:

تایید این تصمیم دولت جدید نروژ به معنای تایید سیاست های آن دولت سرمایه داری نیست! اما این تصمیم بسیار درست و قانون مندانه میباشد! به ویژه در مورد پناهندگان سیاسی! ما شدیم که این سیل عظیم پناهندگان سیاسی عازم ایران و دیدن خاله خان باجی نشوند نشد که نشد! آنها نه تنها به رژیم اسلامی نوکر امپریالیسم با اینکار خود اعتبار میدهند، بلکه هویت پناهنده سیاسی را نیز مخدوش میکنند و عرصه پذیرش  را برای پناهنده های سیاسی جدید نیز تنگ تر مینمایند. 

از نظر این قلم کسانی که پناهندگی سیاسی دریافت میکنند و به ایران رفت و آمد میکنند هیچ فرقی با زندانیان سیاسی " تواب شده" ندارند! اینان کسانی هستند همانطور که ملاحظه میفرمایید دولت های سرمایه داری هم برای "سیاسی" بودن آنها ارزش و اعتباری قائل نیست و آنها را قابل اعتماد نمیداند!
چند سال پیش دولت آلمان که برای اعطای پاهندگی سیاسی سخت گیری میکرد، زمانی که مورد فشار سازمانهای حقوق بشر قرار گرفته بود پاسپورت های پناهندگان سیاسی یی که به ایران رفت و آمد میکنند را روی میز ریخته بود و گفته بود اگر ایران برای پناهنده سیاسی امن نیست پس این پناهندگان سیاسی چطور به ایران سفرهای مداوم دارند؟

آخر هر چیزی هم حد و اندازه ای دارد، افراد با پاسپورت پناهنده سیاسی که تمام مرزهای سیاسی را مخدوش میکنند برای هیچکس قاب اعتمادنیستند! 

از طرفی برخی مدعی هستند که برای فوت عزیزانشان به ایران میروند، که باید در پاسخ به این عده نیز گفت مگر سایز پناهندگان سیاسی که برای مراسم درگذشت عزیز انشان به ایران نمیروند عزیز ندازند، یا اجساس و دلتنگی ندارند، فقط شما عزیز دردانه ها دارید که با رفتن تان به بقای رژیم جنایت خوی اسلامی نوکر امپریالیسم کمک میکنید؟

شاید!!!! با تصمیم جدید دولت نروژ آب در خوابگه این " سیاسی خوانده" ها رفته و باعث بیداری شان شود! 


شانزده آوریل دوهزار و شانزده

۱۳۹۵ فروردین ۲۱, شنبه

"مگی آسوده بخواب دیو بیدار است" - صبا راهی



"مگی آسوده بخواب دیو بیدار است" - صبا راهی


Martin Rowson 9/4/2016


دولت ائتلافی انگلیس ( محافظه کاران و لیبرال ها) چند سالی ست که بر مصدر قدرت است در این چند سال با تنگ ترکردن هر چه بیشتر حلقه اقتصادی کارگران و زحمتکشان و میلیون ها فقیر( طبق آمار سه میلیون زیر خط فقر زندگی میکنند) سه برابر کردن شهریه دانشگاه ها، وام دادن به بانک دارهای ورشکسته، کسر کردن بودجه های رفاه اجتماعی و ... نان را از حلق مردم انگلیس در آورده و در حلقوم دزدهایی امثال خودش سرازیر کرده است.



روزی نیست که سرمایه داری حاکم بر سیستم دولتی انگلیس به "بهانه های دورغی" دهان مردم آگاه را نبندد آنهم به دلیل " جلوگیری از حملات تروریستی" که به این وسیله تمام حریم خصوصی زندگی افرادمعمولی را تحت کنترل در میآورد تا مبادا کسی دست از پا خطا کند.



روزی نیست که در محله های مختلف انگلیس مراکزی تحت عنوان    community churchبا هزینه های گزاف ساخته نشود تا به مردم یک وعده غذا بدهد و آنها و به ویژه کودکان آنان را به این مراکز بکشاند تا مغزهای آنها را با " عشق به مسیح" به خواب برد تا دولت هر کار که میخواهد انجام دهد. این مراکز حتی وسایل ورزشی( بطور محدود) و دسته های موزیک دارد که یکشنبه ها افراد خام را به آنجا بکشاند و بگوید " بهشت در انتظار ماست که به دیدار مسیح برویم"!



خب هزینه این مراکز ازکجا تامین می شود؟ مگر همان مالیات های کارگران و زحمتکشان که سرمایه داری میخواهد مغزهای آنها را به خواب برد.



مارگارت تاچر نخست وزیر سابق انگلیس که چند سال پیش مُرد و بسیاری از مردم انگلیس در میدان شهر لندن به سلامتی مردن او شامپاین نوشیدند و مردن او را جشن گرفتند مشهور بود به دزد شیر بچه های مدرسه، مشهور بود به سرکوب اعتضابات کارگران معدن، مشهور بود به پذیرایی از پینوشنه دیکتاتور خونخوار شیلی، گورباچف  مزدور نفوذی امپریالیسم در حزب کمونیست شوروی سابق، وپیمان های مختلف بستن با رونالد ریگان در مورد خصوصی سازی در انگلیس و از بین بردن آزادی های اجتماعی که مردم طی سالهای مبارزه آنرا کسب کرده بودند.



کن لی وینگستون، شهردار سابق لندن، دیوید کامرون  را به ریاکارترین نخست وزیر دولت انگلیس ملقب شده است که نه تنها باید استعفا دهد بلکه باید زندانی شود چرا که به مردم دورغ گفته است و با فریب کاری از حلقوم فقیر به حلقوم ثروتمند ریخته است.


منبعی که خبر پول شوئی دیوید کامرون را درز داده است، روزنامه پاناما،اسامی پانزده نفر دیگر از "رهبران سیاسی صادق" دنیا را نیز منتشر کرده است ( به لینک در پایین نوشته مراجعه شود)




هنوز رهبران کشورهای اروپایی یا آمریکا در مورد افتضاح مالی نخست وزیر انگلیس موضع گیری نکرده اند، اما در همه پرسی های رسانه های انگلیس بیش از هشتاد درصد از مردم خواهان استعفای دیوید کامرون شده اند. احتمالا اسامی خود آنها نیز بزودی منتشر میشود.



چندی پیش دیوید کامرون دستور داد که تمام تلفن ها و رسانه های جمعی توسط اداره جاسوسی واطلاعاتی انگلیس کنترل شود یعنی به تمام حریم خصوصی مردم به بهانه " کنترل تروریست ها" تجاوز شود. با این قانون فوری او موضوعی بنام "حریم خصوصی" را نابود کرد. اما امروز وقتی که دزدی بی شرمانه او رو شده است دم از " مسئله خصوصی" است میزد!
از جیب مالیات دهندگان انگلیس، کارگران و زحمتکشان، سالانه 000 53 پوند انگلیس صرف مشاور یا طراح لباس همسر دیوید کامرون میشود، اما دیوید خود هرگز مالیات از دارایی خود به مردم انگلیس پرداخت نکرده است!



دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس که یکی از نمایندگان غارتگران و دزد دسترنج کارگران و زحمتکشان و محرومان دنیا است که امروز آینه تمام نمای ماهیت دورغگویی، ریاکاری و دزدی و چپاول و جنایت امپریالیسم است!



کارتون کارتونیست مشهور انگلیس در بالا بهترین گواه این قضیه است.


دیوید کامرون های، دزدهای دورغگوی جنایتکاری هستند که عملکردهای سیاسی آنان مردم نادان را از سیاست و یا سیاسی شدن بیزار میکنند! اینان کسانی هستند که سیاست را کثیف کرده و به گنداب می کشانند.

بخاطر بسپار دم از " دموکراسی" زدن  این دزدهای دورغگوی جنایتکار برای من و تو و سرزمین ما فریبی بیش نیست تا جیب های خود و امثال خود را با غارت منابع و نیروی انسانی ما و با کشتار مردم ما، مثل مردم لیبی، عراق، افغانستان، سوریه و ... پرکنند!

قدم اول مبارزه بیداری و آگاهی است  بالاترین سلاحی که ما می توانیم در برابر امپریالیسم ددخوی دورغ خوی جنایت خو بکار گیریم. از تلویزیون و گوشی های موبایل و بازی های سرگرم کننده ای که روز و شب مغزها را شستشو میدهند کناره بگیر، مذهب که مغزت را به خواب میبرد کنار بزن، بهشتی در کار نیست، خدایی در کار نیست، تمام اینها برای سرگرم کردن تو ست تا آنها هر کاری که میخواهند با نیروی کار تو و با سرنوشت تو و با سرزمین تو بکنند. 

بیدار شو آگاه شو.

صبا راهی

نهم آوریل دوهزار و شانزده



لینک کارتون